شیخ بهایی تو کشکول می گه که افلاطون گفته:
عشق نیرویی است که از وسوسه های آز و صورت های خیالی هیکل طبیعی در انسان زاییده می شود.
در دلاور ایجاد ترس می کند و در ترسو دلاوری می آفریند و هر کسی را به صفتی که ضد آن است متصف می دارد...یکی دیگه می گفت:
عشق، اشتیاقی است که پروردگار، به موجودات زنده می بخشد تا با آن ممکن سازند آنچه را برای دیگری نا ممکن است ...اما من هنوزم می گم که
«صحبت درباره ی عشق لازم نیست! عشق آوای خودش را دارد...»

تا پرواز بعدی...