*عشق مجازی: عشقی بر اساس و سرشار از خودخواهی، گیر دادن، تعصب، تملک، تمایل، خیانت و اطاعت که با وصال پایان می یابد...! / عشقی از نوع عشق بچه ها به دوچرخه / عشقی قابل تعریف با هزاران عبارت زیبای پوچ! / عشق امروزی!!!
سلام!!!
بعضیا با کلی سر و صدا و اشک و آه خداحافظی می کنن، دل هزار تا آدم عامی که عقلشون تو چشمشونه رو می شکنن، یه مدتی پیداشون نمی شه...
بعدش می بینی خیلی یواش از یه کناری دوباره میاد!
خیلی وقته تو وبلاگا هم از این کارا می کنن. ولی تو این سطح کوچیک زیاد به چشم نمیاد. یارو میاد با کلی افه، با آماده سازی قبلی یا بدون آمادگی قبلی! پست خداحافظی می ده و تنها هدفش هم جلب توجه و غمگین کردن مردمه.
من با این کار مخالف نیستم ولی با ناراحت کردن و دل شکستن اصلاً حال نمی کنم.
سایت تعطیل شد باید برم! ولی حرفم چیز دیگه است. با وبلاگ نویسا کاری ندارم!!!
با کسایی کار دارم که مرض قلبی دارن!
دو ساله که کاشتمش ولی هنوز قد نکشیده. دیگه داشت اعصابمو خورد می کرد.
نهال زیتونمو می گم... تا اینکه دو روز پیش...
دو روز پیش تو خاک کنارش برکت گذاشتیم!
خیلیا اومده بودن ببینن... دو روز پیش!
دو شبانه روزه که نهال زیتون من سرش شلوغ شده! یه کم هم قد کشیده. البته کسی به نهال من توجه نمی کنه، خودمم دیگه زیاد متوجه حضورش نیستم. فکر و ذکرمون شده خاک کنارش. خاک کنار دانشکده ی فنی.
از دو روز پیش... از دو روز پیش رنگش عوض شده! سفید شده! سفیدِ سفید...
باور کنید راست می گم. زندگی دو روزه. همه می گن! یعنی این دو روز که گذشت می میری.
ولی اگه فک کردین همه چی با مرگ من تموم می شه خیلی اشتباه کردید! منو میگما نه خودمو!!! من خودتون.
دو روز پیش که زمین کنار دانشکده ی فنی رو کندن به تنها چیزی که فکر نمی کردم نوشتن بود.
ولی حالا فر ق می کنه. باید بنویسم... اینم امروز یکی تو تلویزیون گفت... گفت به خدا قسم باید جواب بدی اگه ساکت بمونی.
باید بنویسم... ولی نه آروم و با لبخند. باید بنویسیم! با داد و بیداد...
یه پرواز تند مخالف جهت طوفان. مثل همون عقابی که همیشه می گم. نشنیدید؟
گوش کنید...